وقتی گنجشک ها مقصر را شناختند

چرا تولید داخلی یک شوخی بزرگ شد؟

حتما از خود پپرسیده اید که چرا امروز در مبحث اقتصاد غیر نفتی بسیار حرف میزنیم اما در هنگام عمل هیچ واکنش مفیدی انجام نمیگیرد. تصور کنید که انسانی هست که قرار است وارد عمل شود ولی ما یک به یک دست و پای او را فلج کنیم، تنها قدرتی که برای او باقی میماند قدرت تکلم است و وقتی انتظار بالای عمل را میبیند در مقام حرف زدن جبران خواهد کرد. اما تولید داخلی از آنجا به شوخی بزرگی تبدیل میشود که دست و پای اصلی آن با آسیب هایی همچون نبود زیرساخت، عدم حمایت مالی صحیح، بروکراسی طویل و نوسانات بازاری شدید و ... دچار فلج جسمانی شده است که تنها قوه ی تکلم برای آن باقی می ماند و هر از گاهی به سختی فریاد میزند: به زودی از تولید حمایت خواهم کرد....

وقتی گنجشک ها مقصر را شناختند

مقدمه:

تراوش نفت از زمین را بارها از نزدیک دیده ام، مثل کرم از زمین بیرون میخزد و حرکت میکند.

سالها پیش جنگلی بود پر از حیوان. هر یک دیگری را شکار میکرد و این چرخه ادامه داشت. هر یک دیگری را میخورد گوزن برگ درختان را، گرگ گوزن را و در نزاع بر غذا گرگ هم طعمه ی چنگال های شیر میشد، نهایتا همه و همه بعد از مدتی توسط کرکس پاکسازی میشدند، استخوان های باقی مانده ی آنان را موریانه ها و سرد و گرم روزگار از بین میبرد... این روند ادامه داشت تا چند شکارچی سراغ جنگل آمدند شکارچی ها همه ی حیوانات بزرگ تر را در نظر داشتند حتی از پرندگان و گنجشک ها. گنجشک ها چیز مهمی نداشتند غیر از پر و بال و آزادی پروازشان و بعد از مدتی بیشتر نسل حیوانات آن جنگل منقرض شدند؛ غیر تعدادی از پرندگان. آن ها هر روز زیاد و زیاد تر شدند تا جایی که کل جنگل دیگر جنگل پرندگان نامیده میشد. دیگر مشکل پرندگان شکارچیان بودند و سال ها با شکارچیان مبارزه کردند تا توانستند آنان را از جنگل خود بیرون کنند.

 وقتی پرندگان -که بیشترشان گنجشک بودند- امنیت غذایی و جانی پیدا کردند، پیشرفت های چشمگیری در صنعت و رسانه نصیبشان شد. اما خطر شکارچیان همیشه در کمینشان بود. گفتند باید همه با هم فرمانروایی این جنگل را به عهده بگیریم تا کسی دیگر این جنگل را تصاحب نکند. آنان بعد مدتی یکی از پرندگان را فرمانده خود کردند. فرمانده پیر و دلسوز بود و نگران. نگران هزاران گنجشک که بعضی روزها را گرسنه سر میکنند. در همان روز های اول همه توافق کردند که برای آنکه تمام قدرت دست فرمانده نباشد مجلس و دولتی تشکیل بدهند که امور را به دست گیرد. در جلسه ای مشترک دولت و مجلس تصمیم گرفتند که در این جنگل فقط دولتمردان کرم های خاک را بخورند و هیچ کس حق ندارد حتی در خفا، کرمی را بخورد حتی اگر کرم جلویپایش ظاهر شد.

قرار بود که پرندگان و گنجشک هایی که قدرت را در اختیار دارند با خوردن کرم ها قوی شوند و امکان زندگی بهتر را برای همه ی گنجشک های جنگل فراهم کنند. سال ها گذشت دیگر گنجشک ها طبقات اجتماعی داشتند، گنجشک هایی که حول قدرت زندگی میکردند مرفه تر بودند و بیشتر اجازه داشتند کرم بخورند، بقیه ی گنجشک ها ضعیف تر بودند و جز کرم هر چه پیدا میکردند را میخوردند.

در کلاس های آموزشی ادارات و مراکز پرورش کرم،گنجشک های طبقات متوسط و پایین همیشه با هم در مورد انحصاری بودن کرم صحبت میکردند. برخی جوان تر ها اعتقاد داشتند که نمایندگانی که ما برای مجلس انتخاب کرده ایم برای جنگل کاری نمیکنند و فقط امتیاز خوردن کرم را بدست آورده اند. خیلی بر این باور بودند که ما روی دریایی از کرم زندگی میکنیم و کرم مثل نفت از زمین میجوشد. اتکای دولت گنجشک ها فقط به کرم و فروش خام کرم و صادرات آن به دیگر جنگل ها بود. مهم نبود که غیر از کرم میتوان چیزی خورد؛ جالب تر از همه این بود که نمایندگان مجلس گنجشک ها، در تبلیغات خود شعار حمایت از تولید داخلی و "غیرکرمی" را تبلیغ میکردند، اما تا پایشان به مجلس باز میشد و مزه ی کرم زیر زبانشان میرفت فقط به حفاری و استخراج بیشتر کرم فکر میکردند. به هر حال کرم دیگر اقتصاد کلان شده بود. تعدادی از گنجشک های جوان از طبقات پایین دست به ابتکار زدند و گفتند اگر دانه های پروتئینی بکاریم هم میتوانیم بیش از کرم سود بدست بیاوریم و البته بقیه ی کرم های جنگل را تغذیه کنیم. روزی که این خبر به نمایندگان رسید در صحن علنی مجلس همگی متفق القول گفتند که از گنجشک های جوان حمایت های جانی، مالی و ناموسی میکنیم!

قرار شد بخشی از درامد حاصل از فروش کرم به رونق تولیدات غیر کرمی اختصاص داده شود و طی بخشنامه ای تمامی دستگاه های ذی ربط اداری، کشوری و لشکری موظف به حمایت جانی، مالی و ناموسی (!) از گنجشک های جوان شدند. تبلیغات وسیعی در رسانه های جمعی گنجشک ها آغاز شد و برنامه های مختلف شروع به تشویق دیگر گنجشک های جوان به تولیدات غیر کرمی کردند.

گنجشک های زیادی به دنبال راه اندازی کشتزار های پرورش تولیدات غیر کرمی رفتند، اول از همه آنان باید مجوز دریافت میکردند اما از قرار معلوم با وجود بخشنامه های دولتی تمام زمین جنگل در اختیار واحد حفاری و استخراج کرم بود. آنان مدت زیادی درگیر دریافت مجوز تولیدات غیر کرمی میشدند و بعد دریافت مجوز باید سرمایه ای برای تولید پیدا میکردند. بعدها مشخص شد که سرمایه ای برای این کار تعیین نشده ولی تبلیغات رسانه ای حمایت از تولیدات غیر کرمی همچنان ادامه داشت. وقتی گنجشک های جوان سراغ نمایندگان جنگل میرفتند دلگرم میشدند، نمایندگان میگفتند که ما با تمام قوای خود از شما حمایت میکنیم، کارتان را ادامه دهید. البته چند سال قبل رئیس دولت گنجشک ها گفته بود "ما هرگز به تولید غیر کرمی نه نمیگوییم!"

گنجشک های جوان جنگل آواره از اداره ای به اداره ای دیگر میرفتند تا بتوانند این کار را انجام دهند ولی از طرف دیگر تغییر قیمت های کرم و وابستگی دولت پرندگان به برداشت کرم خالص، بازار گنجشک ها را آنقدر دچار نوسان کرد که نهایتا این کار نسبتا متوقف شد.

روزی گنجشک های جوان دور هم جمع شدند تا با هم فکری مقصر اصلی این شکست را بشناسند. یکی از آن ها که در جنگل دیگری تحصیلات خود را گذرانده بود تریبون را در اختیار رفت و برایشان سخنرانی کرد:

"... ببینید عزیزان من.. گوش کن آقا... ما از آغاز شرط کرده بودیم که تولیدات کرمی را به دولتمردان اختصاص بدهیم و برای رفع محرومیت از طبقات پایین  اجتماع تولیدات غیر کرمی را رشد بدهیم. ببینید، از یک طرف نماینده ی ما نمیتواند سهم کرم خودش را به ما بدهد و از طرف دیگر تولیدات غیر کرمی هم نیاز به زیرساخت های فراوانی دارد که در حال حاضر امکان ایجاد آن نیست. اما برای امیدوار کردن طبقات اجتماع ما نیاز به تبلیغ هر چه بیشتر حمایت از تولید غیر کرمی داریم. اما عزیزان من شاید عده ای گمان کنند که مقصر نمایندگان و ساختارهای دولتی است اما با قاطعیت میگویم که مقصر و دشمن اصلی همان جوانک هایی هستند که تولیدات غیر کرمی را مطرح و چنین پیشنهاد سخیفی را به مجلس پرکار ما ارائه دادند و موجب صرف هزینه ی زیاد برای ما شدند. از نظر من آنان دیگر نباید در این جنگل زندگی کنند چون به اصول اصلی ما پشت پا زده اند..."

پرندگان با چهره های مبهوت و زرد به سخنران نگاه میکردند.  قرار شد تمامی هزینه های انجام شده از گنجشک هایی که قصد تولید داشتند گرفته شود و چون آنها سرمایه و سهم خاصی از کرم نداشتند قرار شد به منظور بازپرداخت، جیره ی غذایی آنان به یک سوم تا یک چهارم کاهش پیدا کند.

صبح زود گنجشک نوجوانی تلویزیون لانه اش را روشن کرد. بلند گوی تلویزیون با صدایی بلند میگفت: "به میدان بیایید ... تولیدات غیر کرمی را توسعه دهید....از همه شما حمایت خواهیم کرد..."



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: